بهاربهار، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره

بهار آغاز عشقی بی تکرار

مکالمه بهاری...

*مکالمه بهاری:     مامان بزرگ زنگ میزنه، بهار گوشی رو طبق معمول بر میداره!     مکالمه شروع میشه.....     بهار: علو سلام و باقی همش سکوت و گوش فرا دادن     مامان بزرگ: طبق معمول کلی باهاش حرف میزنه .... آخرش چیزی بیشتر از این دو کلمه نصیبش نمیشه *مکالمه بهاریه بهاری:     مامان بزرگ زنگ میزنه، بهار گوشی رو طبق معمول بر میداره!     مکالمه شروع میشه.....     بهار:علو سلام خوبی و.......................     مامان بزرگ: به بهار میگه هوا اینجا خیلی سرده نیایی یه موقع....     بهار: بهار متاصل جواب ...
11 دی 1392

این روزها

      این روزهای ما پر شده از بوی خوش دور هم بودن، پدر بزرگ و مادربزرگ بهار چند وقتی هست که مهمان خانه ما شده اند. پیش ترها 2-3 روز بیشتر پیش ما نبودند اما به لطف شیرین زبونی های بهار، مگر دلشان می آید که بروند. زندگی ما رنگ و بوی دیگری گرفته!!!!!!!!!!............ ای کاش همیشگی بود اما همین هم برای ما غنیمت است. اما شب یلدای امسال ما علاوه بر حضور پدر و مادرم، برای من متفاوت تر از همیشه شد.      توی پست های قبلی گفته بودم که روز تاسوعای حسینی بود که رفتیم بجنورد، اما بعلت فوت مادر بزرگ همسرم برگشتیم، صبح همون روز قبل از حرکت بود که من انگشترم رو تو انگشت کوچیکم کرده بودم اما بخاطر خواب آلودگ...
4 دی 1392
1